همه ی خودم را مال تو کرده ام
چقدر دنیای تو بزرگ است
هنوز از تنهایی سخن می گویی
چقدر کم هستم!
وقتی تو خیابون پشت سرهم سیگار دود میکنم،
همه یه جوری نگام میکنن ومیگن جوون حیف شدش،
ولی روزی ک داشتم زار زار گریه میکردم
یه نفرم باخودش نگفت : طفلی چی میکشه باغمش.
تیغ روزگار شاهرگ کلامم را چنان بریده که سکوتم بند نمی آید
لیلیمجنونشرامیخواست...
عشقرادرچشمانمجنونشمیدید...
ولیمجنون...دیگرمجنوننبود..
.دورواطرافشپربودازلیلیها...ولیاو...
لیلیتنهابود...
دورواطرافشپربودازکسانیکهمیخواستندمجنوناوباشند...
چه فرقی می کند…
در سیرک یا در خانه ؟!
خنده ات که تلخ باشد،
دلت کــه خون باشد،
ســـ ـلامتیه سربازی کــه تو ایـست بــآزرسی شیـشه ی مـشروب رودید
توماشین ولی هیـچـی نـگـفت...نیگاشون کردو با بغض بهشون گفــتـــــ:
...بـــه ســــ ـ ـلـامـتـیـه عـــشـــق مــنم یـه پـیـکــ ـــ بـزنــیـــد
...آخــــــــــــه امــــــشــــــبـــــ ـــــ ـ عروسیشه
بــــــاران ☂ باشد
تــــــــ❤ـــــو باشیـــــ
یــــک خیابان بیــــــ انتـــــها باشد
به دنیـــــــ ـ ـ ـا میـــــ گویـــــم : " خـــداحـافـــظ "
בلــم//گــریـﮧ// مےפֿــواهـב
نــﮧ بــغــض فــروפֿــــҳــورבه
نــﮧ هــــق هـــق آرام
نــﮧ// اشــکــــ// بـےصــבا
ҳ̸Ҳ گــریـﮧ اے از تـــﮧ בل Ҳ̸ҳ
בلــ√ــم فــریــــاב مےפֿــواهـב
مےפֿــواهـم بــا صــבاے بــلـنـــב گــریـﮧ کـــنــم و// زار // بـــزنـــم ... !!!
مےפֿــواهـم بیـבریــغ هــرچــﮧ بــغــض و نـالـҳـﮧ و בرב בر בلــ√ــم
مـانـבه را بــبـــــارم
شــایــב بــتــوانـــم بــےحــضــور ایــלּ بــغـض ســنـگـیــלּ
کــمـے//نــفــــس// بــکــشـم...!!!
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..!
اعـتـرافــ مـی کـنـــم : ..
زمـــــــانــــــی دل یـــکــی راســوزانـــده ام !!
حــالا ..
یـــــکـــــی..
یـــــکــــــی ..
یـــــــ کــــــــ ی !!
دلــــم رامــی ســوزانـــنـــــد…..
هـــرگــز بـہ בیگـــراטּ اِجـازِہ نـــَבه
ڪِہ قـَـلــَـمِ פֿــُوבخـواهـے בستـــــ بـگـیـــرَنـــב و
בفــتـــَـرِ سـَـرنـوِشتــــــ را وَرق زَنـَنـــב و
פֿـاطــراتتــــــ را پاڪــ ڪننـב و
בر پـایانــَـش بِنـویسَنــב قـِسمـَتــــــ نَبـــوב
من 100 بار براش گریه کردم
ای کاش می فهمید منو
آهسته بیا
چیزی هم ننویس
نظر هم نگذار ...
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدمها عادت دارم.
ادم گاهی چه گرم میشود
بیک هستم
به یک نترس
به یک غصه نخور
ب یک لبخند.....
محبوب من!
ديشب دوباره خوابت را ديدم همان نگاه ،
همان بوي ياس ،
همان لبخند وهمان دودوي ستاره مانندت را
كبوتر شدي آمدم بگيرمت پريدي و رفتي روي ماه نشستي.
آنقدر گريه كردم كه همه شقايقها از غصه من پر پر شدند
خيلي بي انصافي خيلي.
وقتي خواستي بروي حتي يك برگ گل ياس يا يك قطره باران يا حتي صداي سنجاقك برايم نگذاشتي
بدون هيچ رفتي
بدون هيچ صدا
مثل هميشه سربزير و آرام رفتي براي هميشه
وتنها يادگاريت داغيست كه بر دلم گذاشتي...
خدایـــا
میبینی چقدر تنهایم؟!!!
بیا باهم قدم بزنیم
باران از تو...
سیگار از من...
ديشب وقتي با بوي دلتنگي هايم آمدي
ماه هم مثل من هول کرده بود !
چهره اش را ديدي؟ زرد زرد بود...
هيچ نگفتي و نگاهت را بر باران چشمانم دوختي...
نپرسيدي از حالم، مي خواستم بگويم...
مي خواستم از انتظار تو بگويم...
که چه زجري مي کشم ، اما اين دلم صدايش در نمي آمد
انگار لال شده بود !
ديدمت که مي روي دوباره خواستم فرياد بزنم نه !
انتظار دوباره نه !
از خواب پريدم.....
بالشم غرق اشک بود و بوي دلتنگي مي داد . . .
دوباره کي بر مي گردي ؟
حقیقت ...
از آنچه در نوشته هایم میخوانید
تلخ تر است ...
باور کنید ...
گـاهی بـا یک قـطره ، لـیوانـی لبـریز مـی شود ..
گـاهی بـا یک کـلام ، قـلبـی آسوده و آرام مـی گردد ..
گـاهی بـا یک کـلمـه ، یکانـسان نـابودمـی شود ..
گـاهی بـا یک بـی مهـری ، دلی مـی شکـند ..
مراقـب بـعضـی یک ها بـاشیـم !
در حالـی کـه نـاچیـزند ، همـه چیـزنـد ...!
عبور میکنم هر روز ..
از کنار نیمکت های خالی پارک ..
طوری که انگار کسی ،
در نیمکت های آخر ،
انتظارم را می کشد !
به آن جا که میرسم ،
باید وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام !…
شهامت میخواهد
دوست داشتن کسی که
هیچوقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد !
تــو شدی خـــاطره ســـاز
من شدم خــــاطره باز
"سهراب سپهری"
شمردن ستاره ها سخت نیست .
اگر تو بگویی . . .
به اندازه ی ستاره ها دوستم داری !
همین چند روزپیش
فکر می کردم
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم
از همین چندروز پیش
هیچ کس
شبیه تو نیست.
زمانی فراموشت می کنم که بالای سنگ قبرم با افسوس
بگویی کاش زنده بودی..
ولي خودت ميداني كه تنهاتريني....
عــاشــق شــدלּ چیـــز ســاده ایـســــت . . . مهـــــم عـــاشـق مــانـدלּ اسـت ،
بـــے انتــهـا.. بـــے زوال.. تــــا ابــــد.. بــــے منــت....!
برای تــــــو
برای چشم هایــت
برای مـــن
برای درد هایـــم
برای م ا
برای این همه تنـــهایی
ای کــــاش خدا کاری کـــند…
دستم به آرزوهایمـ نمی رسد...
آرزو هایمـ بسیار دورند...
ولی درخت سبز صبرمـ می گویـد:
امیدی هستــ ...خدایـی هستــ ....
این بار برای رسیدنــ به آرزوهایم یکـ صندلی زیر
پـایـمـمیـگذارمـ...
شایـد این بار دستمـ به آرزوهایمـ برسد
می گویند:
شـ ـ ـاد بنویس...
نوشته هایـ ـت درد دارند....!
و من یـ ـاد مـ ـردی می افتم،
که با کمانچه اش، گوشه ی خیابان شـ ـاد میزد...
امـ ـا با چشمهای خـ ـیـ ـ ـس ...!!
دختــ ـری شده ام،
تقصیر من بود...
که سراغ سایه را از خورشید می گرفتم...
و سراغ تــ ــو را
از وسعت دور دریاها....!
سراغ قدم هایت را از راه هایی می گرفتم
که هرگز تــ ــو را
حتی به خواب عبور هم ندیده بودند...!
تقصیر من بود...
که نامت را با عطر ستاره بر بالش شب می نوشتم
تا آسمان خواب هایم بوی تــ ــو را داشته باشند!
تقصیر من بود...
که برای آمدنت فال می گرفتم!
نباید گره خیال را و خاطره را
از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز می کردم
که رویای آفتابی تــ ـــو
برای یک عمر عاشق ماندنـ ـم
کافی بود !!!
برای
تبادل لینک
ابتدا منو را با
عنوان " دلم برات تنگ شده عشق من ♥ しѺ√乇(◡‿◡✿)(◕‿◕) しѺ√乇 "
و ادرسمون لینک کنین بعدم لینکتون ثبت کنین
در صورت وجود ادرسم به صورت خودکار لینک میشی . راستی تبادل لینک با همه می کنم