گــیـرم تــمـام دنـیـا بـگـوینـد مـا مــال هــم نیـسـتیـم
مـا بـه درد هـــم نمــیـخوریــم
گـیـرم بـرای زیـر یـک سـقـف رفـتـن
" عـشــق "
آخـریـن مـعـیـار ایـن جـمـاعـت بــاشـد
گـیـرم دوسـت داشـتــن بـدون سـنـد حـرام بــاشـد
عـجـیـب بــاشد...باور نـکــردنی بــاشد
مــن امــاگــیـر ایـن گــیـرها نــیـسـتـم
مــن تــا ابـدگــیـر چــشـمـان تــوام
گـیـر دوسـت داشـتـنـت ...
تـــــ♥ــو یکی از آن ♦آدَم♦ هایی هستی که
►حق نداری نـــباشی◄ حــــتی اگـــر برایِ من نـــباشی
من قانع ام تـــ♥ـــو نفس میکشی
بازدمــــت را بـــاد به من میرساند
که مـــن نفسش بکشم...میفهمی ؟!
تــــ♥ــو حق نداری نـــباشی...
تـــو زیرِ این آسمـــان راه میروی...
دلـــ♥ِ من به این خوش میشود که زیرِ
یک سقفیم،
زیر آسمان راه میروی و من به امیدِ بودنت از پا نمی
افــــتم،تو زیرِ نورِ مـــاه شعـــر میگویی
و مـــن دل خوشم این همان
ماهیست که تــ♥ــو را شــاعرترمیکند و مــــن را دیــــونه تر،دلـــتنگ تـــر...
خـُבآیـآ ...
آغــوشـَت رآ امشـَب بـہ مـَن مـے בَهـے ؟
بـَرآے گـُفـتـَن ... چیــزے نـَבآرَم
امـآ بـَرآے شـنـُفـتـَنِ حـَرف هـآے تـو ... گـوش بسـیآر
.مـے شـَوَב مـَن بـُغـض كـُنـَم ..
تـو بگــویـے : مـَگـَر خـُבآیـَت نـَبآشـَב كـہ اینگـونـہ بـُغـض كـُنـے
مـے شـَوَב مـَن بـگــویـَ ـم خـُבآیـآ ...؟
تـو بگــویـے : جـآنِ دِل ...
مـے شـَوَב بیـآیــے ؟
تــَــــــمـَــــــــــنـ ـــــآ مـے كـُنـَ ـم ...
پسر : ضعیفه! دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم!
دختر : تو باز دوباره گفتی ضعیفه؟؟؟
پسر : خوب... «منزل» بگم چطوره !؟
دختر : واااای... از دست تو!!!
پ: باشه... باشه...ببخشید «ویکتوریا» خوبه ؟
... د: اه... اصلا باهات قهرم.
پ: باشه بابا... تو «عزیز منی»، خوب شد؟... آَشتی؟
د: آشتی، راستی... گفتی دلت چی شده بود؟
پ: دلم ...!؟ آها یه کم می پیچه...! از دیشب تا حالا .
د: ... واقعا که...!!!
پ: خوب چیه... نمیگم... مریضم اصلا... خوبه!؟
د: لوووووووس...
پ: ای بابا... ضعیفه! این نوبه اگه قهر کنی، دیگه نازکش نداری ها !
د: بازم گفتی این کلمه رو...!؟؟؟
پ: خوب تقصیر خودته...! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت می کنم... هی
نقطه ضعف میدی دست من!
د: من از دست تو چی کار کنم...
پ: شکر خدا...! ، دلم هم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات تو بود...؛ لیلی قرن
بیست و یکم من!!!
د: چه دل قشنگی داری تو... چقدر به سادگی دلت حسودیم می شه.
پ: صفای وجودت خانوم .
د: می دونی! دلم تنگه... برای پیاده روی هامون... برای سرک کشیدن توی مغازه های
کتاب
فروشی و ورق زدن کتابها... برای بوی کاغذ نو... برای شونهبه شونه ات راه رفتن و
دیدن نگاه
حسرت بار بقیه... آخه هیچ زنی، که مردی مثل مرد من نداره!
پ: می دونم... میدونم... دل منم تنگه... برای دیدن آسمون تو چشمای تو، برای
بستنیهای
شاتوتی که با هم می خوردیم... برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش
بودم...!
د: یادته همیشه به من میگفتی «خاتون»؟
پ: آره... یادمه، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!
د: آخ چه روزهایی بودن... ، چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده... وقتی توی
دستام گره می خوردن... مجنون من.
پ: ...
د: چت شد؟ چرا چیزی نمی گی ؟
پ: ......
د: نگاه کن ببینم...! منو نگاه کن...
پ: .........
د: الهی من بمیرم...، چشمات چرا نمناک شده... فدای تو بشم...
پ: خدا ن... (گریه)
د: چرا گریه می کنی...؟؟؟
پ: چرا نکنم...؟! ها!!!؟
د: گریه نکن... من دوست ندارم مرد من گریه کنه... جلوی این همه آدم... بخند
دیگه...، بخند...
زود باش بخند.
پ: وقتی دستاتو کم دارم چه جوری بخندم... کی اشکاموکنار بزنه که گریه نکنم ؟
د: بخند... وگرنه منم گریه می کنما .
پ: باشه... باشه... تسلیم. گریه نمی کنم... ولی نمیتونم بخندم .
د: آفرین ، حالا بگو برام کادوی ولنتاین چی خریدی؟
پ : تو که می دونی... من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد... ولی امسال برات کادوی
خوب آوردم.
د:چی...؟ زود باش بگو دیگه... آب از لب و لوچه ام آویزون شد.
پ: ...
د: باز دوباره ساکت شدی...!؟؟؟
پ: برات... کادددووو...(هق هق گریه)... برایت یک دسته گل رُز!،
یک شیشه گلاب!
و یک بغض طولانی آوردم...!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره...!
اینجا کنار خانه ی ابدیتت می نشینم و فاتحه می خوانم.
نه... اشک و فاتحه
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه... و مرور خاطرات نه چنداندور...
امان... خاتون من!!!تو خیلی وقته که...
آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من....
دیگر نگران قرصهای نخورده ام... لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بیخوابیم
نباش...!
نگران خیره شدن مردم به اشکهای من هم نباش...!
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم
ن
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادت نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکر اند و دست نـخورده !
دیده ای ؟!
شنیده ای ؟!
بعضـــی ها بی نهایت اند !
هر کسی باید یک نفر رو داشته باشه که صبح زودتر بیدار شهبوسشکنه.
هر چقدر هم التماس کرد که بگذار بخوابم توجه نکنه و باز همبوسشکنه ...
دختــــــــــر کــه بـاشــی
هـــزار بــار هــم کــه بگـویــد :
دوستــــــــــــــــــــت دارد !
بـازهــم خواهــی پـرســـید :
دوستــــــــــــــــم داری ؟
و تـه دلـــــــــت همیشــه خواهــد لــرزیـد !
دختــر کــه بـاشــی هــرچقــدرهــم کـه زیبــــا بـاشــی
نگــران زیبـــاترهایــی میشــوی کـه شایــد عاشــقش
شوند !
هــر وقت کــه صدایت میکنــد :
خوشــــ♥ـــــگلم...
خــدا را شکــر میکنــی کــه درچشمــان او زیبایــی !
دســـــــت خـودت نیسـت
دختــــــــــر کــه بـاشــی
همـــه ی دیوانــــــــگی هــای عالــم را بـــــــــلدی . .
" مَـטּ و ﭠـو "
وَقتے کِنآر هَمــ هَستیـمـ
قَشَنگــ تَریـטּ تَرکیبِ دُنیاییمــ
فقــــط در کنــــــــــار تــــــو ...
اگــــه عشقـــــت ...
یهــــــــویــــی ...
بي دلیــــــــــــــــل ...
بگه نگـــــــــــــــو ...
بگه نمیخــــــــــــوام ...
بگـــــه باهـــــات قهــــــــــــرم ...
بگـــــه دوســــــتــــــت نـــــدارم ...
بگــــــــه بســـــــه دیگـــــــه ...
بگـــــه بــــــرو... ... ...
همـــه اینا حرفـــه زبونشـــــه،
حـــــرف دلــــــش نیس ... !
اون دلــــش فقـــط یه بغـــــــل میخــــواد ... !
یـــــــه بغــــــــل محکـــــم عاشقانـــــــه ... !
یــــــــــــــه بغـــــــــــــل محکــــــــــم
امشب تولدمه
دوازده اذر
اما خیلی حس بدی دارم .........
حس تنهایی
حس بی کسی
نمیتونم بخندم
گریه ها جای خندمو گرفته
همه چی یکنواخت و عادی و بیرنگ شده
کادوها برام بی معنی شده
زندگی
........
کاش امشب میمردم
کاش
اما
تو دنیا
تنها یه چیز از خدا میخوام
عشقمو
فقط عشقم
خدایا این خواسته ی سختیه ؟؟؟؟
کادوی محاله ؟
خدا بمن کادو نمیدی شب تولدم ؟
خدا ............... لطفا
وقتي يه آدم ميــــــــگه
هيچ کس منو دوســــــــت نداره
منظورش از هيچ کــــس
يک نفــــــــر بيشتر نيست…
همون يه نفري که براي اون همه کســــــــه!!!
בوست בارم نوشتــﮧ هـــــــــــــــایم را بخـــــوانے
نوشتـﮧ هایے ڪه همـﮧ ے حروف ، ڪلمات و جملاتش تو را مے جوینـב
نوشته هــــــایے ڪـﮧ בلتنگے هــــــــایم را بـرایت بازگــــــــــو مے ڪننـב
نوشتــﮧ هــــــــایے ڪـﮧ شــــــــــایـב بــراے ڪسے معنــــــــــــایے نـבارב
امـــّـــــــا لبـــــــــریزنـב از مـטּ و حرف هــــــــایم
نوشتـﮧ ها یے ڪـﮧ تماشاگر ویرانے ام هستنـב
ڪاش ڪسے پس از مرگم نوشتـﮧ هــــایم را بـﮧ בست باב نسپــــــــارב
بیا تمامش کنیم....
همه چیز را....
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن....
نگران نباش....
قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد...
اما فراموشم کن.....
بخند... تو که مقصر نبودی...
من این بازی را شروع کردم... خودم هم تمامش میکنم...
میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است....
بیا به هم نرسیم...!!!!!
غــــفلت کرده ای مـــــــادر ...
پـــشت این قـــلب عـــاشق ،
فرزنـــدت آرام آرام جـان میسپارد ...
و تـــــو ،
فرامــوش کردن را به او نــیاموخته بــودی ... !!!
دلـــم مــیخــواهــد دنــیا را از نــــو بســازم . . .
زیــبـاتــر و عــاشــقــانه تـــر
اگــــر حــوا شـــوم ،
قــــول مــیــدهــی آدم شــوی . . .؟
خرابم،،خراب!!
به اندازه همان"قاضي"
که متهم اعدامي اش...
رفيقش بود!!!
وقتـــی نخـــواستنـت...
آروم بـکــش کـنـــــار...!
غــــم انـگیـــــز اسـت اگـــر تـــو را نـخـــواهـــد؛
مســـخـره اســت اگـــر نفهمــــی؛
احــمقـــانـــه اســت اگــــر اصــرار کـنـــی ....
زورم فقط به گوشیم میرسه
وقتی کم میارم!
خاموشش که میکنم
حس میکنم انتقامم رو از دنیا گرفتم
آرام شده ام....!
مثل آن تکه از دریا که...
تازه از موج بودن برگشته است
.....!!
نِـمـ ـی دآنَم چِهـ رآبِطِه ایستـ بِینِ دِلِ تَنگـ ـَم
بَرآیِ تـ ـو وَ رَنگهـ ـآ؟؟!
دِلتَنگَـ ـت کِه میشَوَم زِندِگـ ـی اَم سیـ ـآه میشَوَد...
دوُسَم دآشـ ـت...
مِثلِ اوُن آهَنگ هآیِ خآرِجی ای
کِه هَمیشِهـ گوُش میدآد
وَلـ ـی هیچی اَزَش نِمیفَهمید....
فَـ ـدآی سَـ ـرَم کِه عآشِــقَم نیـ ـستی...
چیزی کِه زیآدِه ...
جـ ـ ـآ
وآسُـ ـه مُـردَن....
مـَــن..؟!
چه دوحرفیه وســــــــــــــوسه انگیزیست.....
این من! نه زیبایم ، نه مهـربانم....نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...!
فقط برای خودم هســـــــتم ...خود خودم ! مال خودم !
صــــــبورم و عجول!!
سنگین...سرگردان...مـــغرور.. .لجباز....با یک پیچیدگی ساده
و مقداری بی حوصــلگیه زیــــــــــــــاد!!!
و برای تویی که چــــهره های رنگ شده را می پرستی,
نه سیـــــرت آدمی ,
هیــــــــــــــــچ ندارم.
راهــــــــت را بگیــر و بـــــــرو
حوالی من توقف ممنــــــــــوع هست....!
فآلِ حآفِظ هَم دیگَر فآل نِمیگیرَد
حـــآل میگیرَد.!
حآفِظ هَم بآهآم دَر اُفتادِه....
دلـَم یـک تـَصـادُف جـدی می خواهـد!
پُـر سـر و صـدا،
آمبـولانـس ها سـَراسیـمه شـوند و
کــار اَز کــار بـــَــگـذَرَد…!
اِنـصـــآفــــ نـیـستــــــ
کــه دُنـیــآ آنـقـَـدر کـوچَـکـــــ بـآشـَــد
کــه آدَمـ هــآی تـکـرآری رآ روزی صـَـد بــآر بــِبـیـنــی
و آنـقـَـدر بـُزرگــــــ بــآشـ
کــه نـَتـَـوآنـی آن کَـسـی رآ کـه دلـَتـــــ مـیـخواهــَـد
حـَـتــی یـِکــــ بــآر بـبــیـنــــی...!
✘گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص،
برایت فریـــــــــــــــــــــــــــــــــاد تجویز کند ✘
ﺻـﺪﺍﯼ ﻣـﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﻠﺮﺯﺍﻧﺪ
ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ . . .
ﺩﺳـﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻗﻮﯼ ﺍﺕ ﻣـﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﯾﮏ ﻭﺍﮊﻩ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ
ﻭ ﺁﻥ ﻫﻢ ” ﺍﻣـﻨﯿﺖ ” ﺍﺳﺖ . . .
ﺁﻏـﻮﺷﺖ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺩﺭﯾـﺎﯾﯽ ﭘـﺮ ﺗﻼﻃﻢ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣـﻦ ﭼـﻘﺪﺭ ﻏـﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾـﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . . . !
ﺗـ ـﻮ ﻓـﻘﻂ ﻣـﺮﺩ ﻣﻦ ﺑـﻤﺎﻥ
ﻭ ﻣـﻦ ﻫـﻢ ﻗـﻮﻝ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﺑـﺪ
ﺑـﺎﻧﻮﯼ ﺗـﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﺖ ﺑﺎﺷﻢ . . .!
برای
تبادل لینک
ابتدا منو را با
عنوان " دلم برات تنگ شده عشق من ♥ しѺ√乇(◡‿◡✿)(◕‿◕) しѺ√乇 "
و ادرسمون لینک کنین بعدم لینکتون ثبت کنین
در صورت وجود ادرسم به صورت خودکار لینک میشی . راستی تبادل لینک با همه می کنم